فرزندپروری را چگونه میآموزیم
رفتارهای مربوط به فرزندپروری را چگونه میآموزیم
ما بسیاری از رفتارهای مربوط به فرزندپروری را از والدینمان یاد میگیریم. آیا تا به حال چیزی به کودکان خود گفتهاید و بعد فهمیدهاید که قبلاً نیز همانها را موقع کودکی خود از پدر و مادرتان شنیدهاید؟ مثل ـ ساکت باش، مواظب باش وگرنه گردنت میشکنه و… ما، طوری فرزندانمان را بزرگ میکنیم که ما را بزرگ کردهاند. طوری آنها را تربیت میکنیم که ما را تربیت کردهاند. بسیاری از ایدههایی را که از والدینمان یاد گرفتهام مفید هستند اما بعضیها اصلاً مفید نیستند. ما از این روشها، بعضیها را انتخاب و به کار میبریم. آنهایی را که دوست داریم، به کار میبریم و آنهایی را که دوست نداریم، به کار نمیبریم.
هم چنین بعضی از روشهای فرزندپروری را از طریق مشاهده والدین دیگر و یا با صحبت کردن با دوستان خود، یاد میگیریم. از تجارب آنها استفاده میکنیم و آنها نیز از تجارب ما استفاده میکنند. تکنیکهای مؤثر فرزندپروری را هم باهم سهیم میشویم.
از طریق آزمون و خطا نیز فرزندپروری را یاد میگیریم. بسیاری از کارهایی را که در رابطه با کودکان خود انجام میدهیم بعضی وقتها مبتنی بر حدس و گمان است. بعضیها، کارگر میافتند و بعضیها، خیر. چنین چیزی در مورد همة ما، صادق است. هر نوزاد تازه به دوران رسیدهای یک تست به حساب میآید. آزمون و خطا را در مورد او، درست زمانی که از زایشگاه به خانه میآییم، اجرا میکنیم. خودم احساس سردرگمی و درماندگی را در اینخصوص، به یاد دارم. میدیدم که نوزاد گریه میکند ـ نمیدانستم که چه میخواهد. آیا گرسنه است یا احساس تنهایی میکند؟ جای خود را خیس کرده و یا خیلی گرمش شده است؟ و یا خیلی سردش؟ در مورد تربیت فرزندان خود نیز آزمون و خطا را به کار میبندیم. اگر ببینیم که خواباندن زودهنگام کودک، مؤثر است، برای بار دوم نیز چنین خواهیم کرد.
باورهایی که قبلاً در خصوص فرزندپروری و تربیت کودک در ذهن خود دارید، خوب هستند. یاد گرفتن از والدین و دوستان و یادگیری از طریق آزمون و خطا، امری طبیعی است. اگر در این خصوص از عقل سلیم و قضاوت صحیح استفاده شود بنیان محکمی خواهید داشت. این کتاب بر این پایه، بنا نهاده شده است.
عشق به فرزند، همیشه روشنگر راه تربیت او نیست
بسیاری از والدین، این باور غلط را دارند که اگر تا نهایت درجه به فرزندان خود، عشق بورزند، بدرفتاریهای آنها، یک روز، درست خواهد شد. عشق، صمیمیت و عاطفه همگی ضروری و اساسی هستند اما به دانش فرزندپروری نیز، احتیاج دارید.
تصور کنید که به عمل جراحی نیاز دارید. همین که در شُرف جراحی شدن هستید ناگهان پزشک معالجتان در گوشتان میگوید که: بدانید من، جراح نیستم. اصلاً من، پزشک نیستم. لطفاً نگران نباشد. والدین من هر دو پزشک هستند. دوستان زیادی دارم که آنها نیز همگی پزشک هستند. من از آنها در مورد جراحی سؤالات زیادی کردهام. فقط لطف کنید و آرام باشید! من برای جراحی شما از عقل سلیم خود، استفاده خواهم کرد و من بیمارانم را خیلی دوست دارم! آیا به این فرد، اجازه خواهید داد تا جراحی شما را به عهده بگیرد؟
والدین برای فرزندپروری نیاز به آموزش دارند همان طوری که افراد متخصص برای متخصص شدن نیاز به آموزش دارند. کودکان به موازات نیاز به والدینی مهربان به والدینی آموزشدیده هم نیاز دارند. آموزش، ایدههای خوب فرزندپروری را برای شما مهیا کرده، جهت و ساختار آن را معین و به شما اعتماد به نفس میبخشد. میفهمید که کارتان درست است. اعتماد به نفس بیشتر یعنی خویشتنداری بیشتر، خشم و احساس گناه و درماندگی کمتر. بدون داشتن اعتماد به نفس، بسیاری از والدین از اصلاح رفتار و یا تنبیه کودکان خود، واهمه دارند. بعضی از والدین چون نگران این هستند که کودکان آنها، آنها را دوست نداشته باشند و یا میترسند که از لحاظ عاطفی به کودک خود، آسیب برسانند. بنابراین، بدرفتاری کودک خود را نادیده میگیرند
دیدگاهتان را بنویسید