نحوه به کارگیری هوش های چندگانه در کلاس های پیش دبستانی
نحوه به کارگیری هوش های چندگانه در کلاس های پیش دبستانی
در کلاس های پیش دبستانی چه چیزهایی آموزش داده می شود؟ و چقد روی هوش کودک تاثیر دارد؟
نظریه هوشهای چندگانه گاردنر (1993) مربیان را تشویق میکند تا برای آموزش کودکان در سنین مختلف با نیازهای متفاوت از رویکرد رشدی استفاده کنند . کودکان به شکلهای مختلف اطلاعات واکنش نشان میدهند و محتوا را به روشهای گوناگون درون سازی مینمایند.
1- برای رشد کودک او را به خوبی بشناسید
انجمن ملی آموزش کودکان پیش دبستانی آمریکا(2009) در بیانیه خود در مورد روشهای متناسب بارشد اظهار میدارد که برای اثر بخش نمودن آموزش ، مربیان باید برای شناخت هر کودک از روشهای متنوع زیر استفاده کنند :
1- مصاحبه بالینی (گفتگوی طولانی که در آن یک بزرگسال ، درک و تشخیص ماهیم و راه کارها توسط کودک را بررسی می کند )
2- بررسی کارهای کودک
3- سنجش های فردی
4- گفتگو با اعضای خانواده
2- منطبق کردن کودکان با فعالیت های مختلف
انجمن ملی آموزش کودکان پیش دبستانی برای به کارگیری روشهای متناسب با رشد ( کاپل وبرد کمپ ، 2009) مربیان را تشویق مینماید تا با ایجاد طرحها و انطباق با سبکها و تواناییهای یادگیری هر کودک به نیازهای آنها پاسخ دهند . پاسخ دهی به هر کودک به صورت انفرادی ، پایه و مبنایی برای روشهای آموزشی متناسب با سطح رشد هر کودک است. چون کودکان سه، چهار و پنج ساله نیمرخ نقاط قوت و ضعف شان متفاوت است ، بنابراین فراهم کردن و پیوند دادن آنها با انواع تجربیات یادگیری که روشهای خاص دانستن و با هوش شدن را در آنها تقویت میکند اهمیت زیادی دارد.
اما به یاد داشته باشید که هوش چندگانه در سنین مختلف ظاهر میشود . به نحوی که اگر کودک فعلاً در یک زمینه با استعداد نیست، ممکن است با بزرگتر شدن، در این حوزه باهوش تر از سایر حوزهها گردد . علاوه بر این ، همه این هوشها را میتوان با فعالیت و تجربه رشد و ارتقاء داد. هر کودک ، تواناییهای مختلفی دارد و با روشهای خاص خودش فکر میکند و یاد میگیرد . بنابراین ، کودکان نیاز به فرصتهایی جهت یادگیری هشت روشی دارند که بتوانند از نقاط قوت هوشیشان استفاده و هوشهایی که رشد نیافته را تقویت نمایند.
چگونه به کودکان برای سیدن به اهدافشان کمک کنیم؟
در نظریه گاردنر(1993) هدف از آموزشگاه ، رشد و ارتقای هوش کودک و کمک به وی در جهت دستیابی به اهدافی است که متناسب با طیف هوشی او تدوین شده است. گاردنر عقیده دارد کودکانی که در رسیدن به اهداف مورد حمایت قرار میگیرند ، احساس شایستگی و تعهد بیشتری میکنند . این افکار گاردنر منجر به این نظریه گردید که مراکز کودک – محور یه درک و رشد نیمرخ شناختی کودکان کمک زیادی میکنند . طرح این مراکز آرمانی بر دو فرضیه بنا نهاده شده است:
1- کودکان علایق و تواناییهای مشابهی ندارند و روش یادگیری شان هم یکسان نیست
2- هر مرکز کودک محور مملو ار نتایج سنجش مربوط به تواناییهای کودک است . این سنجشها نه تنها کودک را با حیطههای برنامه پیوند میدهد ، بلکه در روشهای خاص آموزش موضوع را نیز مشخص مینماید.
مربی خوب چه نقشی در تربیت فرزندمان دارد؟
بعد از سالها تجربه اجرای مدل هوشهای چندگانه ، کمپبل (1992) اظهار میدارد که نقش مربی تغییر شکل دادن برنامه مبتنی بر هوشهای چندگانه است . مربی کلاس هوش چندگانه باید:
1- یادبگیرد کودکان را از هشت دیدگاه مختلف مشاهده نماید و منابعی را جهت تسهیل یادگیری مرکز محور و پروژه محور جمع آوری نماید
2- به جای آن چه که آنها کشف کردهاند را مورد بررسی قرار دهد، با کودکان کار کند و یاد بگیرد آن چه را که آنها یاد میگیرند
3- از خود جوشی و استقلال کودک در یادگیری اظهار رضایت کند نه آنکه به نمرات آموزن تکیه کند و به توانایی کودک در آرام نشستن نمره دهد
4- وقتی برای شیوههای مختلف یادگیری برنامه ریزی میکند ، تفکرش چند بعدی و خلاقانه باشد
سناریوی زیر ، نگاه مختصری به یک کلاس پیش دبستانی دارد
مربی کلاسش را با ارایه فعالیتهای متنوع برای تطبیق با نظریه هوشهای چندگانه به پیش میبرد :
روز اول است و کودکان وارد کلاس میشوند . وقتی که هشت کودک اول میرسند، خاله به هر کودک خوش آمد میگوید او به کودکان میگوید که با هر اسباببازی که دلشان میخواهد میتوانند بازی کنند
رضا: اولین کسی است که وارد میشود . او نگاهی به کلاس میاندازد و جعبه اشکال رنگی را میبیند . اوجعبه را بر میدارد و کف کلاس مینشیند و فوری شروع جای دادن هر شکل در حفره مناسبش میکند
اکبر : در گوشه کلاس کودکان دیگر را میبیند که دارند تفنگ بازی میکنند ،او هم تصمیم میگیرد به آنها ملحق شود.
محمد : واکمن و هدفون را بر میدارد و روی صندلی مینشیند و شروع به گوش کردن به نوار میکند.
ماهان : کتابهای داستانی و رنگی را در قفسه مبیند ، چندتا از آنها را بر میدارد ، مینشیند و شروع به مشاهده کرده ، وانمود به خواندن میکند و کتاب را ورق میزند .
حمید : کاغذ نقاشی و ماژیکها را میبیند و نمیتواند جلوی خودش را بگیرد و شروع به نقاشی خانوادهاش میکند .
حسین : مجذوب گربه پشمالویی شده است که روی چرخ ریسندگی قرار دارد .
علیرضا : هشتمین کودکی است که وارد میشود . او فوری یک ساختمان میکشد و یک انباری برای مزرعه، ترسیم میکند.
بعد از مدت کوتاهی مربی در کلاس دوری زد و دریافت که این کودکان از روشهای متفاوتی برای ابزار الگوهای مختلف هوش خود استفاده کردهاند .او به عمد با کودکان این گونه رفتار کرد و محتوا را هم قبلاً فراهم کرده بود کودکان به سمت محتوایی گرایش پیدا کردن که احساس میکردند با آن راحتتر هستند . خانم مربی تجربیات یادگیری را خلق نمود و به کودکان اجازه داد تا از طریق فعالیتهای متنوع و روشهای متفاوت یادگیری به موفقیت دست یابند.
نقش مربی اجرا و به کارگیری هوشهای چندگانه در کلاس به صورت یک تسهیل گراست . آرماسترانگ (1994) عقیده دارد که مربی هوشهای چندگانه : تجربیات دستی فراهم میکند تا کودکان به سمت ایجاد و ساختن چیزی ملموس حرکت نمایند و یا درک و فهم خود از یک مفهوم را نشان دهند . کودکان را تشویق میکند تا با همدیگر به مدلهای مختلف تعامل کنند ( به صورت جفتی گروههای کوچک و گروههای بزرگ) و زمانی را برای بررسی نظرهای کودکان، انجام تکالیف و یا ربط دادن تجربیات فردی با احساس ناشی از یادگیری کلاسی در نظر میگیرد.
دیدگاهتان را بنویسید