کارآفرینی کودکان ، یک داستان واقعی
کارآفرینی کودکان ، یک داستان واقعی
اگر میخواهید فرزندتان در زندگی واقعی خیلی سریع ثروتمند شود، به عنوان یک پدر و مادر لازم است مهارتهای پایهی بدهی و مدیریت بر آن را به او یاد دهید. این آموزش با گزارش مالی آغاز میشود.
اگر به کودک چیزی دربارهی بدهی یاد ندهید و یا آموزش شما کم باشد، احتمال دارد بیشتر زندگی خود را در تنگنای مالی بگذراند. او باید همهی تلاشش را برای سخت کار کردن به کار گیرد، با سختی پسانداز کرده و از زیر بار بدهی بیرون بیاید.
مهارت های مدیریت پول و بدهی را به فرزندتان آموزش دهید
سایت کودکان طلایی : اگر میخواهید فرزندتان در زندگی واقعی خیلی سریع ثروتمند شود، به عنوان یک پدر و مادر لازم است مهارتهای پایهی بدهی و مدیریت بر آن را به او یاد دهید. این آموزش با گزارش مالی آغاز میشود.
اگر به کودک چیزی دربارهی بدهی یاد ندهید و یا آموزش شما کم باشد، احتمال دارد بیشتر زندگی خود را در تنگنای مالی بگذراند. او باید همهی تلاشش را برای سخت کار کردن به کار گیرد، با سختی پسانداز کرده و از زیر بار بدهی بیرون بیاید.
ما در این مقاله به شما درسهایی که میتوانید از کودک میلیونر بیاموزید را خواهیم گفت
و اما داستان چیست؟
یک کودک با هوش مالی(کوچک ترین سرمایه دار جهان))بالا بهتر میتواند قدرت وحشتآور موجود در بدهی را مهار کرده و آن را مدیریت کند. به گفتهی یکی از ثروتمندان بزرگ دنیا همواره با بدهی باید مانند یک اسلحهی پر رفتار کرد. بنابراین بهتر است به کودکتان تفاوت بین بدهی خوب و بدهی بد را بیاموزید.
یکی از مشاوران تربیتی کودک میگفت شخصی به دیدن من آمد و در مورد پسر 14 سالهی خود مطالبی را گفت که باعث حیرت من شد. بد نیست خلاصهی صحبتهای این پدر را در این جا ذکر کنم. او گفت:
«فکر کنم پسرم بتونه جای بیل گیتس رو بگیره. با این که فقط 14 سال داره، علاقهی زیادی به کسب و کار و سرمایهگذاری نشون میده. وقتی چند تا کتاب در مورد تربیت اقتصادی بچهها خوندم فهمیدم که دارم لوسش میکنم. هرچند قصد من کمک کردن بود، اما در حقیقت داشتم جلوی موفقیت اونو میگرفتم.»
او در ادامه گفت: «یه روز پیش من اومد تا براش ست ورزشی بدمینتون بخرم. من که دیگه تصمیم داشتم روش تربیتی خودمو در موردش تغییر بدم به یه چالش جدید دعوتش کردم.»
از او پرسیدم: «چه چالشی براش در نظر گرفتی؟»
او گفت: «قبل از خوندن کتابهایی که خیلی تأثیرگذار بود، میخواستم پسرم یاد بگیره برای پول کار کنه، طبیعیه که اگه قبلاً همچین تقاضایی ازم داشت بهش میگفتم برو پول در بیار و خودت ست ورزشی رو بخر؛ اما بعد از خوندن کتابا فهمیدم که دارم اونو به یک مصرفکنندهی سختکوش تبدیل میکنم. در حقیقت به جای این که از پسرم یه انسان ثروتمند بسازم، یه مردی میساختم که به سختی کار کنه!»
از او پرسیدم: «شما چی رو تغییر دادی؟»
گفت: «به پسرم گفتم تو محله بگرده و یه کاری پیدا کنه. در صورتی که در شرایط عادی، هر روز پول توجیبی کمی میدادم تا پسانداز کنه و موقعی که پولش کافی شد ست ورزشی رو بخره.»
به او گفتم: «جالبه. به جای این که بهش یاد بدی که استحقاق گرفتن پول توجیبی رو داره، بهش یاد دادی که دنبال فرصتهای کسب درآمد بگرده.»
پدر آگاه و فهیم گفت: «موقعی که این حرف رو بهش گفتم فکر کردم عصبانی بشه، اما واقعاً آماده بود تا کسب و کار خودش رو داشته باشه و به جای تقاضا از من روی پاهای خودش بایسته. تابستون تو باغ یکی از همسایه مشغول به کار شد و خیلی زود بیشتر از پولی که برای خرید ست ورزشی لازم داشت به دست آورد. اما بعد کار دیگهای انجام دادم که خیلی متفاوت بود.»
از او پرسیدم: «چه کاری؟»
پاسخ داد: «همراه پسرم به بازار بورس رفتیم و بخشی از پولی را که به دست آورده بود سهام یه شرکت موفق رو به رشد رو خریدیم. به پسرم گفتم این پول، خرج دانشگاهته!»
از او پرسیدم: «خوبه! اما بهش اجازه دادی ست ورزشی مورد علاقهشو بخره؟»
پدر با غرور گفت: «نه! کاری کردم که پدرهای پولدار و دانا انجام میدن!»
با شگفتی پرسیدم: «شما چه کاری انجام دادید؟»
گفت: «مابقی پول پسرم رو پیش خودم نگه داشتم و بهش گفتم این پولو نگه میدارم تا موقعی که یه دارایی پیدا کنی و با داراییات ست ورزشی خودتو بخری.»
از او پرسیدم: «واقعاً؟ بهش گفتی بره یه دارایی بخره؟ این طوری لذت پسرتو عقب ننداختی؟»
پدر با افتخار گفت: «درسته! اما یه لذتی که به تعویق بیفته یه هوش احساسی مهم برای رشد کودک هست. برای همین اجازه دادم لذتش عقب بیفته.»
از او پرسیدم: «واکنش پسرت چی بود؟ چه اتفاقی افتاد؟»
او گفت: «خب یه نیم ساعتی عصبانی شد، اما بعد فهمید که چه کار بزرگی دارم میکنم. موقعی که فهمید سعی دارم درسی بهش یاد بدم، فکر کرد و درسی که باید میگرفت رو گرفت.»
از پدر پرسیدم: «درسی که گرفت چی بود؟»
پدر با افتخار جواب داد: «دوباره پیشم اومد و گفت بابا سعی داری پول من حفظ بشه، درسته؟ شما میخوای به من بگی که پولم رو با خرید ست ورزشی بدمینتون به باد ندم. شما میخوای به من بگی که پولم رو حفظ کنم و بهش تکیه کنم تا ست ورزشی مورد علاقهی خودم رو به دست بیارم. این درسی بود که میخواستی بهم یاد بدی؟»
او در ادامه گفت: «پسر عزیزم درس خودش رو خوب گرفته بود. اون فهمیده بود که میتونه پولی رو که با سختی به دست آورده بود نگه داره و ست ورزشی رو هم به دست بیاره. من بهش خیلی افتخار کردم و میدونم که در آینده بیشتر از اینها بهش افتخار میکنم.»
حقیقتاً حیرت کرده بودم و تنها چیزی که میتوانستم در آن لحظه بگویم این بود: «آفرین! بیشتر بزرگها نمیتونن این درس مهم رو یاد بگیرن، اما پسر 14 سالهی شما تونست درس رو به خوبی بگیره.»
پس از چند لحظه از او پرسیدم: «خب، بعد چه کار کرد؟»
او گفت: «پسرم شروع به خوندن آگهی روزنامهها کرد. به فروشگاه لوازم ورزشی رفت و با مدیر اونجا صحبت کرد تا ببینه تو فروشگاه چی کم دارن و بیشتر از همه چی لازم دارن. بعد یه روز اومد خونه و بهم گفت پولی رو که نگه داشته بود لازم داره. اون گفت که میتونه هم پولش رو نگه داره و هم ست ورزشی رو به دست بیاره.»
من با حیرت گفتم: «خب بعدش چی شد؟»
پدر گفت: «پسرم پیش کسی رفت که ماشینهای بستنیفروشی میفروخت. بعد هم پیش مدیر فروشگاه رفت و ازش پرسید میتونه دو تا ماشین بستنیفروشی تو فروشگاه بزاره. مدیر قبول کرد و من پول پسرم رو بهش دادم تا بتونه ماشین مورد نظرش رو بخره. همراه پسرم به فروشگاه رفتیم و دو تا ماشین بستنیفروشی رو تو فروشگاه گذاشتیم. هنوز دو ماه نشده بود که پسرم ست ورزشی بدمینتون رو خرید. بعد از مدتی تعداد ماشینهاش رو اضافه کرد و الان شش تا ماشین داره. اون یه نفر رو هم استخدام کرده تا به ماشینها نظارت داشته باشه. الان از ماشینهاش یه درآمد ثابتی داره و به علاوه ست ورزشی مورد علاقهشو هم به دست آورده!»
پدر در ادامه گفت: «پسرم خیلی زود فهمید دارایی چی میتونه باشه. یه ست ورزشی دارایی اون نمیتونست باشه، چون درآمدی نمیتونست ازش به دست بیاره. اما ماشینها میتونن دارایی به حساب بیان چون میتونه ازشون پول به دست بیاره. الان پولی که برای هزینهی دانشگاه کنار گذاشته بود مرتب در حال زیاد شدنه. مهمتر از همه این که روز به روز درسهای زیادی یاد میگیره. مطمئنم پسرم یه نابغه ی بزرگ میشه.»
به پدری که این طور به پسرش افتخار میکرد گفتم: «پسر شما قطعاً یه نابغه ی بزرگ هست.»
پدر از من خواست اگر نکتهای در تربیت مالی فرزندش جا مانده به او یادآوری کنم. چون دوست داشت پسرش بسیار موفقتر عمل کند.
به او گفتم: «گزارشهای مالی پسرت چطوره؟»
پدر پرسید: «گزارشهای مالی؟»
به او گفتم: «بله. گزارشهای مالی پسرت به روزه؟»
پدر پاسخ داد: «نه. اون فقط به طور شفاهی هر هفته به من گزارش میده. اما گزارش مالی رسمی نداره. نوشتن گزارش مالی براش سخت نیست؟»
به او گفتم: «لازم نیست خیلی سخت باشه. میتونه خیلی هم ساده باشه. در حقیقت بهتره ساده باشه.»
سپس به او توضیح دادم که پسر 14 سالهی نابغه ی او چطور میتواند یک گزارش مالی ساده بنویسد.
پس از مدتی پدر دلسوز و آگاه یک کپی از اولین گزارش مالی پسرش برایم آورد. او توضیح داد که پسرش هزینههای شخصی را در یک گزارش مالی جداگانه مینویسد و نمیخواهد هزینههای شخصی او با هزینههای کاریاش آمیخته شود.
حقیقتاً از تربیت فوقالعادهی پدر و هوش سرشار مالی پسر شگفت زده شدم و به پدر گفتم: «فرق گذاشتن بین امور مالی شخصی و امور مالی کاری خیلی مهمه، اما در مورد مالیات چی باهاش صحبت کردی؟»
پدر جواب داد: «هنوز نه. نمیخوام حالا اون, شوکه کنم. سال دیگه که بزرگتر شد، در این مورد باهاش صحبت میکنم. میخوام بهش اجازه بدم احساس شادی و برنده شدن داشته باشه و درسای بیشتری یاد بگیره.»او توانایی این را دارد که هر کسی میخواهد بشود
به طور مفصل در مورد اهمیت این موضوع صحبت کردیم. بزرگی میگفت:
«موفقیت یعنی هر کسی که میخواهی بشوی!»
در مورد پسر 14 سالهای که در بالا داستان او را آوردیم، باید گفت به نظر میرسد که هویت خود را به خوبی یافته و احساس امنیت شخصی بالایی کسب کرده است. احتمال دارد چنین کودکانی چندان محبوبیتی در مدرسه نداشته باشند، اما قطعاً شاد خواهند بود، زیرا به هویتی دلخواه دست یافتهاند. اعتماد به نفس نیرومند او به مرور و با امنیت مالی و درسهایی که در این سن کم کسب کرده مضاعف خواهد شد. او به امید روزی که ثروتمند شود، خیلی خوب به فراگیری درسهای مدرسه خواهد پرداخت.
حتما بخوانید: هفته دوم بارداری
گاهی والدین احساس میکنند داشتن پول ممکن است کودکان آنها را مغرور و سرکش کند. باید بگویم که این مسأله اصلاً اتفاق نخواهد افتاد، اگر کودک خود را در همهی جنبهها به خوبی تربیت کنید. همان طور که همه میدانیم هوش مالی به تنهایی برای موفقیت انسان کافی نخواهد بود.
داشتن اخلاق خوب، بخش مهمی از تربیت صحیح هر فردی است. بنابراین باید سعی کنید کودک خود را در همهی جنبهها هدایت و راهنمایی کنید. در این صورت مطمئن باشید انسانی بزرگ، موفق، دلسوز و نمونه به جامعهی انسانی تحویل خواهید داد و بیش از همه خودتان از نتیجهی کارتان لذت خواهید برد.
خلاقیت فرزندتان را تشویق کرده و از او حمایت کنید
نکتهی جالبی که در داستان پسر 14 ساله به چشم میآید این است که پدرش هرگز به او نگفته بود که با امنیت کار کند و از ریسک کردن بترسد، بلکه کاری کرده بود که پسرش از اشتباه کردن نترسیده و از شکست نهراسد. یادگیری او طوری بوده که ریسک کردن را با آغوش باز بپذیرد.
کودکی که یاد گرفته از اشتباه کردن بترسد، خلاقیتش فلج شده و در برخی موارد حتی از بین خواهد رفت. پدر و مادری که کودکشان را از ریسک کردن بترسانند، هیچ تفاوتی با پدر و مادری که به کودکشان میگویند به روش آنها عمل کرده و از فرمول بردشان پیروی کند، ندارند. در هر دو مورد والدین باعث نابودی خلاقیت کودکشان خواهند شد.
زمانی که پدر و مادر فرزند خود را تشویق میکنند تا برای خودش فکر کند، ریسک کرده و به دنبال پاسخ سؤالاتش باشد، نبوغ او به کار افتاده و خلاقیتش شکوفا خواهد شد.
ذاتیاش استفاده کرده و راههای خود را برای حل مسائل مالی و خلق زندگی دلخواهش پیدا کند.خلاقیتپدر و مادر باید خلاقیت کودکشان را وقتی که هنوز کوچک است بر انگیزند.
دیدگاهتان را بنویسید